محل تبلیغات شما
در خیابان‌های شهری که معلوم نیست کجاست، قدم می‌زنم. سلاحی در دست دارم که می‌دانم برای چه کاری باید از آن استفاده کنم. مطمئن نیستم موجودات وحشیِ پراکنده در شهر لشکر سگ‌هایند یا گرگ‌ها و شغال‌ها. تمامِ چیزی که به یاد می‌آورم این است که شوخی ندارند. ثانیه‌ای تعلل کنی، تکه‌تکه‌ات می‌کنند. فضای شهر شبیه به فیلم‌های آخرامانی است و تا آخرین لحظه‌ی کابوس، اضطراب در بالاترین حدش بلای جانم شده.

از خواب که بیدار می‌شوم، حس رهایی دارم. حس رهایی از شهر ترسناکی که هر لحظه، درنده‌ای جانت را تهدید می‌کند. وحشت از کابوس، همیشه تا لحظاتی پس از بیدار شدن هم با من هست. آنقدر کش می‌آید تا فراموش شود. تا ناپدید شود و برود گوشه‌ای از خانه‌ی ذهنم، جایی در ضمیر ناخودآگاه تا که شاید بعدها رویداد دیگری بیدارش کند. نوشتن از کابوس یعنی ناپدید نمی‌شود. یعنی بعدها دوباره می‌خوانمش تا یادم بیاید شهر گرگ‌ها چطور جایی بود.

کابوس، رویایی است که تحمل کثافت زندگی را راحت‌تر می‌کند. درست بر عکس رویاهای شیرینی که دست تو را می‌گذارد در دست معشوقه‌ات اما تا روزها باید فکرت درگیر این حسرت باشد که چرا واقعا اتفاق نیفتاد. کابوس، نعمت است. کابوس‌ها هر بار به من می‌آموزند که زندگی با تمام کثافت بودنش می‌توانست خیلی هولناک‌تر باشد. کابوس یعنی دنیا را جنگ و کثافت و آدم‌کشی برداشته، بوی گند تبعیض نژادی و تضاد طبقاتی همه جا را پر کرده، اما تو لذت ببر از این که روی تختت لم داده‌ای و فیلمت را تماشا می‌کنی. کابوس یعنی در شهر کثافت‌ها هستی، در شهر ها هستی، در شهر بی‌عدالتی‌ها هستی اما نیاز نیست همیشه یک سلاح همراهت باشد تا از شر گرگ‌ها در امان باشی.

تلخیِ کابوس را می‌چشم. قورتش می‌دهم. تلخیِ زیباتر از شیرینیِ هر رویایی که در آن معشوقه‌ای در آغوشم می‌لولد.

الله الله فریاد از جور زمان

مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟

گزارش وضعیت روز بیستم

شهر ,کابوس، ,کابوس ,یعنی ,تو ,گرگ‌ها ,در شهر ,کابوس یعنی ,است که ,هستی، در ,در دست

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات و بازاریابی Larisa's style tuntinofuc نوشته هایی برای خودم ! tioderxyma azarimaral2 sasquoribor آیت الهی دلتنگی هایم با خدا وبلاگ ورزشی کنگره 60