این تمایل به کش دادنِ این مرحلهی علاقمند شدن به کسی همیشه در من بوده. تردیدی که چند روزی با من بوده، داره روز به روز بیشتر خودش رو نشون میده. دائم توی این فکر هستم که خب بعدش چی؟ وارد رابطه شدن با کسی که این همه فاصله داریم چه معنیای داره اصلا؟ من البته هیچوقت اصراری به دائم نزدیک بودن ندارم. ترجیح شخصیم هم همیشه همین بوده که در فواصل زمانی بلندتر با کسی که در رابطهام ملاقات کنیم. اما این یک مورد برام معنی نمیده، کار نمیکنه انگار. این آدم انگار مناسبترینه از نظرم اما با مناسبترین آدم قراره چه رابطهای داشته باشم؟ رابطه با کسی که در دسترسه و هیچ معیار خاص مورد پسندم نداره بهتره یا کسی که اینقدر خوبه اما دوره؟ این سوالیه که این روزا دارم از خودم میپرسم و هنوز جوابی براش پیدا نکردم. برام واضحه که این آدم میتونه فردای من باشه، میتونه بخش مهمی از آیندهی من باشه، اما کدوم فردا؟ کدوم آینده؟ وقتی میل شدیدی به کسی داری و دوست داری اون رو بخشی از فردای خودت ببینی اما در عین حال مطمئن نیستی که دلت میخواد فردات رو با کسی قسمت کنی باید چه کرد؟
راستش دلم واسه حس دو سه هفته پیش خودم تنگ شده. دلم همون بیتابی رو میخواد. کاش همیشه همون حس شدید میموند.
تمام ماجراهای این آدم اما اگه هیچی تهش نباشه هم یه خاصیت مهم داشت و اون هم این که همیشه و در هر سن و شرایط و حالی ممکنه یکی پیدا شه که دل ازت ببره. هیچوقت نمیتونی با قاطعیت بگی دیگه کسی نیست که دوستش داشته باشی. همیشه ممکنه یکی باز هم پیدا شه که فرضیهها رو به هم بریزه.
الله الله فریاد از جور زمان
مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟
گزارش وضعیت روز بیستم
کسی ,رو ,هم ,آدم ,پیدا ,کدوم ,با کسی ,کسی که ,این آدم ,که در ,که این
درباره این سایت