محل تبلیغات شما
گردنم خیس خیس شده. پنجره‌ی اتاق رو باز می‌کنم تا یه خرده هوا وارد اتاق شه. حس می‌کنم گرمه. گرمایی که نمی‌دونم از کجاست. از درون گرمم انگار. دو تا قرص دیگه میندازم بالا. میرم توی آشپزخونه و آب میریزم روی گلوم تا از خفگی درآم. همه چی داره خفه‌م میکنه. 
من اگه این روزا رو به سلامت بگذرونم احتمالا دیگه از پس همه چی بر میام. سخت شده همه چی. مصیبت‌های عمومی به قدر کافی غیرقابل تحمل بود اما بهرحال سر و کله‌ی مصائب شخصی هم پیدا شد. 
توصیف این یک هفته‌ی جهنمی اونقدرا راحت نیست. بابا قبلش رو عمل کرد. احتمالا فردا مرخص شه و دوره‌ی سنگین نگهداری بعد عملش باید شروع شه.
بعد سال‌ها که بیماری رو تجربه نکرده بودم، به سختی مریض شدم و روزای اول مریضی به خاطر شرایط بابا نتونستم استراحت کنم. بلافاصله بعد از عمل اومدم خونه، افتادم روی تخت و تا 38 ساعت از روی تخت ت نخوردم. حتی نفهمیدم کِی این 38 ساعت گذشت. الان که کمی بهتر شدم مامان میگه عین جنازه‌ها بودی.
از کارم 9 روز تعلیق شدم و تو روزایی که به خاطر مریضیم توان حرکت نداشتم و به خاطر مریضی بابا نیاز به زمان آزاد داشتم، این تعلیق بهترین هدیه‌ای بود که میتونستند بهم بدن. تصور این که توی این روزای شلوغ مجبور باشم روزی 11-12 ساعت صرف کارم کنم واقعا وحشتناک بود.
همه چی به هم ریخته‌ست. هر چند که توفیق اجباریِ تعلیق کمی بهم زمان داد تا بتونم خودم رو پیدا کنم و اوضاعم رو تا حدی مرتب، ولی بازم حس می‌کنم هنوز تا اون نقطه‌ای که مطلوبم باشه فاصله دارم.
در وصف این روزا فقط می‌تونم بگم که هیچ چیز خوب نیست، هیچ چیز سر جاش نیست، هیچ چیز امیدوارکننده‌ای وجود نداره و چیزی نیست که کمی حالمو بهتر کنه.
و همه‌ی این‌ها یعنی این طوفان که بگذره احتمالا کمتر چیزی بتونه منو از پا در بیاره. البته اگه چیزی واسه از دست دادن وجود داشته باشه.

الله الله فریاد از جور زمان

مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟

گزارش وضعیت روز بیستم

رو ,چی ,شدم ,احتمالا ,خاطر ,ساعت ,همه چی ,به خاطر ,هیچ چیز ,38 ساعت ,شدم و

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تجربه های شخصی من سرزمین ممنوعه گروه تئاتر تاخت Wholesale NFL New England Patriots Jerseys, Best Youth Jerseys. علوم ماورا آموزشی arashatashbahar رایانه من تور چین ottourriamur