محل تبلیغات شما
باگ من فراموش شدنه. آزارم میده فراموش شدن. دوست دارم آدمایی که برام مهم بودند و هستند، فراموشم نکنند. دوست دارم هر از چند گاهی با دیدن تصویری، با شنیدن آهنگی، با صدا و تصویر و عطر و هر چیز دیگه‌ای به یاد آورده بشم. حضور فیزیکی آدما اونقدرها برام مهم نیست. فراموش نشدن اما برام تا حدی مهمه. مهم که نه. در واقع برام لذت‌بخشه. می‌دونم که یکی اون سر دنیا هر وقت قمیشی ببینه یا بشنوه یادم میفته. می‌دونم که یکی دیگه با عزیزم‌کجاییِ چاوشی منو به یاد میاره. می‌دونم اون یکی هر وقت نگاهش به جزء از کلِ کتابخونه‌ش بیفته، چاره‌ای نداره جز این که بهم فکر کنه. 
اینا از کجا اومد حالا؟ کشو رو باز کردم که دنبال چیزی بگردم. چشمم خورد به گردن‌بندی که چند ساله اونجا جا خوش کرده. یادم اومد که یادگاری کی بوده. یکی‌یکی به یادم اومد چیا برام همچین حکمی دارن. مثل شال‌‌گردنی که توی کمده، مثل اون تزیینی چوبی طرح سینما، مثل پرنده‌ی مهاجری که یه روز یکی پشت تلفن خوند برام، مثل آخرین اسیری که با یکی در آخرین گفتگومون شنیدیم. مثل پرتقال من که منو می‌بره به همین پارسال. به آخرین‌باری که به کسی علاقمند شدم.
انگار بیش از این که به با کسی بودن نیاز داشته باشم، به دوست شدن دیگران نیاز دارم. نیاز ندارم. بهتره بگم خوشم میاد از این فضایی که توش قرار می‌گیرم. این که مدتی به کسی میل پیدا کنم و در طلب کسی باشم برام قشنگه. از خودِ رسیدن قشنگ‌تر حتی. پارسال همین روزا بود که آخرین موردش پیش اومد. الان هیچ حس خاصی ندارم به اون ادم ولی حسی که داشتم و فضایی که توش بودم رو کاملا یادمه و هر بار پلی‌لیست گوشی می‌رسه به پرتقالِ منِ مرجان فرساد، دوباره مرداد پارسال و شروع اون حس یادآوری میشه بهم.
مدتیه به طرز عجیبی در فضای جذب شدن به کسی قرار نگرفتم. بیشتر از هر زمان دیگه‌ای، از این که تنهام راضیم و همون زمانی که گاه و بیگاه با آدم‌های سابق سپری میشه، برام کافیه. نکته‌ی مسخره‌ش اینه که در چنین شرایطی هم به یادگاری‌ها فکر می‌کنم. به آدم‌هایی که بودند. به تک‌تک آدم‌هایی که دوست دارم به یادم باشند و به یادشون هستم و در عین حال می‌دونم که اگه امروز کنارم بودند، کیفیتِ زندگیم به خوبی الان نبود.
می‌دونم که کیفیت زندگیم با حضور نزدیک آدما به شدت افت می‌کنه. گاهی شاید همچین افتی لازم باشه اما برای من اضافه‌کاریه. من به همون کتاب و آهنگ و شال‌گردن راضیم. 

الله الله فریاد از جور زمان

مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟

گزارش وضعیت روز بیستم

برام ,می‌دونم ,مثل ,یکی ,کسی ,اون ,این که ,می‌دونم که ,به کسی ,دوست دارم ,از این

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

provacsaulo سیستمهای کنترل دیجیتال هوشمند Digital Intelligent Control Systems مهدی موعود ilotelde ataruavar diffcontrecwatz maumentjopal اندروید وز ANDROIDVES Superior Technology dokhtaroonehana