محل تبلیغات شما
صفر. واقعا چیز خاصی برای گفتن ندارم امشب. دلم واسه اینجا تنگ شده بود و صرفا اومدم که الکی صفحه سیاه کنم. دیدم از اردیبهشت پارسال هیچ ماهی بدون پست نبودم و دلم نیومد این رکورد رو خراب کنم. این شد که در آخرین روز خرداد اینارو می‌نویسم تا برای چهاردهمین ماه متوالی چیزی اینجا ثبت شده باشه.

یک. زندگی با کرونا همچنان ادامه داره. حضورش کم‌رنگ‌تر شده اما اثراتش هنوز با منه. هنوز باشگاه رفتن رو شروع نکردم. بعد از اون مراقبت‌های غذاییِ زمانِ باشگاه و انواع پرهیزهایی که برای خودم در نظر گرفته بودم، حالا این مدتی که باشگاه نمیرم دلی از عزا در آوردم و دارم تموم اون عقده‌ها رو تلافی می‌کنم. چپ و راست بیسکوییت و کیک می‌خرم و پاستا می‌خورم و پیتزا هم جزو برنامه‌های بعدیمه. چیزهایی که در طول اون پونزده ماه باشگاه رفتن برام ممنوع شده بود و حالا تا فرصت هست و تا دور جدید باشگاه رفتنم شروع نشده، می‌خوام هر جوری شده خودم رو باهاشون کنم. نتیجه‌ی این شکستن پرهیز؟ وقتی میرم روی وزنه بین هفتاد و یک و هفتاد و دو در نوسانم. در حالی که چهار ماه پیش هر چی زور می‌زدم به شصت و نه هم نمی‌رسیدم و وزن بالا نمی‌رفت. 

دو. بهترین اتفاقی که توی این سه سال اخیر برای زندگیم افتاد، این تغییر ساعت کاری به 24/48 بود که فکر کنم درباره‌ش نوشته بودم. همچنان دارم ازش لذت می‌برم. هفته‌ای چهار شب ازادم و بر خلاف قبل که عملا نصف هر شبانه‌روز به کار و رفت و آمدش اختصاص داشت، حالا فرصت کافی برای استراحت، فیلم دیدن، بیرون رفتن و هر فعالیت دیگه‌ای هست. اینقدر این نوع کار کردن و زندگی کردن برام جذابه که الان بزرگ‌ترین استرس زندگیم اینه که دوباره ساعت کاریمون رو برنگردونن به حالت قبل.

سه. توی چه کاری خیلی ضعیفم؟ کادو خریدن. بسیار افتضاحم. منظورم خود هدیه دادن نیست. انتخابش برام سخته. ارثیه این یکی گمونم. به مامان میگم بگو واسه تولد خاله چی بگیریم؟ میگه من توی کادو خریدن مشکل دارم و فکرم معمولا به چیزی نمی‌رسه. بابام هم همینه. خانوادگی همینیم اصلا. تولد خودمون که میشه چیکار می‌کنیم؟ یه دونه کیک می‌خریم و کادو رو به صورت نقدی برای همدیگه کارت به کارت می‌کنیم تا هر کی واسه خودش تصمیم بگیره چی واسه خودش بخره. من واقعا فاجعه‌ام در کادو خریدن. به این فکر کردم که واقعا چیا دادم به بقیه قبلا؟ یکی یکی آدما رو مرور می‌کنم. واسه یکی رمان، واسه یکی کتاب شعر، واسه یکی ساعت رومیزی، واسه یکی کیف و کفش که البته سپردم به یکی از رفقا، و یکی هم که یادمه بهش پول دادم گفتم فلان چی بخر واسه خودت. چقدر فاجعه‌ای تو پسر. هر خرید دیگه‌ای هم اگه بوده، یا مشترک بوده، یا ایده‌اش مال یکی دیگه بوده و یا بعد از کلی م به نتیجه رسیدم.

چهار. دیگه توی چی ضعیفم؟ خرید پوشاک برای خودم. اصلا اغراق نیست اگه بگم هنوز هیچ لباسی رو خودم به تنهایی نخریدم. یا کسی همراهم بوده، یا در سفر بوده که باز هم بدون حضور رفقا و خانواده نبوده. بقیه هم هر چی بوده کادو رسیده بهم. چرا واقعا اینقدر برام عذاب‌آوره که تنهایی واسه خودم لباس بخرم؟ نمی‌دونم. حالا این یکی رو چرا گفتم؟ چون وقت خرید شلواره و نمی‌دونم این دقعه به کی باید بچسبم که بریم خرید.

الله الله فریاد از جور زمان

مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟

گزارش وضعیت روز بیستم

یکی ,واسه ,رو ,هم ,چی ,باشگاه ,واسه یکی ,بوده، یا ,کادو خریدن ,که در ,این یکی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

stephirtiri April's life veiflapinun شیعه عاشورایی خاطرات روزهای بحرانی permimatde کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فسا Linda's info azarimaral2 Charles's life