دقیقا شده هفت روز که به او پیامی ندادم. این هفت روز را مثل تمام روزهای دیگر گذراندم و اتفاقی نیفتاد. من اما در مقابل خواب دیدن آدم ضعیفیام. از سالها قبل، هر بار که خواب کسی را میدیدم، تا یکی دو روز در فضای همان خواب میماندم. احتمالا یکی دو روز آینده هم در فضای همین خواب امشبم خواهم بود. خواب دیدم که دوستم دارد، که آمده محل کارم، که از پلههای نردهایِ کنارِ باسکول رفته بالا، به سختی خودش را بالا کشیده و در سختترین حالت ممکن سعی میکند که از من عکس بگیرد. با یک دست دوربینش را گرفته و با دست دیگر تعادلش را حفظ میکند. من خونسرد ژست گرفتهام و بلند میگویم "چه خوبه آدم دوست عکاس داشته باشه". او میخندد و عکسش را میگیرد و تمام. احتمالا الان که تازه از خواب بیدار شدم، بیش از اندازه در جو خواب هستم و این طور احساس میکنم که اگر دوستم داشته باشد چیزی کم نخواهم داشت. اما ساعت سه و نیم صبح است و ساعت برای پیام دادن مناسب نیست و فرداشب هم احتمالا فضای این خواب از سرم میپرد و باز پیامی نمیدهم و دوباره روزهای معمولی ادامه خواهند داشت.
امروز به این فکر میکردم که همین سه ماه پیش احتمالا "ض" در نظرم بهترین دختری بود که میشد دوستش داشت. بعد از یکی دو ماه این یکی آمد و یک سطح همه چیز را برد بالا. این داستان حالا با هر پایانی حتی بیسرانجام این یک چیز را به من یاد داده که هیچوقت نمیشود دو چیز را با قطعیت گفت. یک اینکه هیچوقت آدم بهتری نخواهد آمد. دو این که هیچوقت دیگر نمیشود عاشق شد و سنش گذشته. الله الله فریاد از جور زمان
مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟
گزارش وضعیت روز بیستم
خواب ,یکی ,یک ,احتمالا ,روز ,هیچوقت ,یکی دو ,چیز را ,که از ,که هیچوقت ,در فضای
درباره این سایت